رابطه متقابل (۶)
داشتم از خیابان کریمخان به شمال میدان ولیعصر میرفتم که سوار تاکسیهای ونک شوم که مردی به من یک قرآن کوچک هدیه داد، من قبول
داشتم از خیابان کریمخان به شمال میدان ولیعصر میرفتم که سوار تاکسیهای ونک شوم که مردی به من یک قرآن کوچک هدیه داد، من قبول
اول: حدود سال ۱۳۹۲ که اوایل شروع کارم بود و تجربه کافی در برخورد با مشتری و مدیریت کار را نداشتم، گاهی اتفاق میافتاد برای
یکی از درگیریهای ذهن من در طول روز این است که چقدر لازم است مثل بقیه عمل کنم. و این رفتار کردنِ هماهنگ با بقیه
صبح که از خواب بیدار میشدم در صدای کبوتران ندای ماورایی میشنیدم. فکر میکردم کبوتران برایم از فرای آسمان پیام آوردهاند و گوش من لایق
تا به حال شده حس کنید برای کاری ساخته نشدید ولی تحت تاثیر تبلیغات و یا اصرار شخصی ترغیب به امتحان آن کار شوید؟ در آشفته بازار
حدود سال ۹۶ بود که من پیشنهاد کار برای راهاندازی و مدیریت یک فروشگاه اینترنتی را دریافت کردم . آن زمان من این موقعیت رو
از سال ۱۳۷۸علاقهمند به کامپیوتر (و خیلی از ترفندها ) و فارغ تحصیل مهندسی کامپیوتر (به سختی در ۱۳۸۵ ) از سال ۱۳۸۸ فعالیت حرفه ای خودم رو در طراحی سایت شروع کردم با همون اینترنت دیال آپ! به هنر علاقهمند هستم و خوشنویسی ، عکاسی و هنر ظریف بی خیالی را تجربه کردم !
سعید قائدی (با همزه)